ای شب، ای شب
من خانه ای ندارم
اما دهانم با من است
رو به قلعه ی تاریکت می ایستم
و فریاد می زنم.
نه پرده ها
نه پیاله ها
نه پاسبان ها
پنهانت نمی توانند
که صدایم از سیاهی
صدایم از سنگ می گذرد ...
الیاس علوی
من خانه ای ندارم
اما دهانم با من است
رو به قلعه ی تاریکت می ایستم
و فریاد می زنم.
نه پرده ها
نه پیاله ها
نه پاسبان ها
پنهانت نمی توانند
که صدایم از سیاهی
صدایم از سنگ می گذرد ...
الیاس علوی
۱ نظر:
دو خط آخر این پست را الیاس علوی این طور تمام کرده:
که صدایم از سیمان می گذرد
از سنگ می گذرد
...
به نظرم سنگ و سیمان یکی ست اما سیاهی با جنس تن شب نیز رابطه ساخته و تصویری از شکافتن و دریدن شب را به ذهن متبادر می کند. حال بماند حذف به قرینه فعل " می گذرد " .
در ضمن شاعر از "آی" به جای "ای" برای تخاطب کردن شب استفاده کرده است .
ارسال یک نظر