185 - فریاد

من به فریاد،
همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد،
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها،
محتاجم.

من هوارم را سرخواهم داد!
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما "- خفته ی چند -!"
چه کسی می آید با من فریاد کند؟

از خاموشی / فریدون مشیری

هیچ نظری موجود نیست: