قطار از تنهایی ِ یک دشت شروع میشد
و زن
کوپه کوپه از آن فرو میریخت
برای من اما
همین دنج کلمات کافیست
همین که بنشینی تا بروم چای بریزم
بروم ستارهای بردارم و
این کوپهی تاریک را تاریکتر کنم
تا بگویی دوست داشتن وقت میخواهد و
تو نداری ...
عروض 19 / صدیقه نارویی
و زن
کوپه کوپه از آن فرو میریخت
برای من اما
همین دنج کلمات کافیست
همین که بنشینی تا بروم چای بریزم
بروم ستارهای بردارم و
این کوپهی تاریک را تاریکتر کنم
تا بگویی دوست داشتن وقت میخواهد و
تو نداری ...
عروض 19 / صدیقه نارویی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر