453

می توانم او را در مراسم خاکسپاری تصور کنم، مراسمی پست و ارزان در زیرزمین یک بنگاه کفن و دفن مشکوک. مجنون از اندوه اشک از چشمان قرمزش می جوشد و سپس احتمالا کفنم را می درد و مستانه فریاد می کشد "او را نبرید! چرا زیباترین گل ها خشک می شوند و از ساقه می افتند؟"

جان کندی تول / اتحادیه ابلهان / پیمان خاکسار

هیچ نظری موجود نیست: