شهر پردههای قرمز، شهری که از پنجره هایش سرخ می چکد،
شهر پر زرق و برق، پر طمطراق، شهر هوس، بیافکن مرا بی رحمانه در میان انبوه مردمانت.
شهر لبریز از زنانی که از گوشه چشم به رهگذران مینگرند،
شهری با درهای همیشه باز، شهر ابریشم و خشخش تورها...
شهری با زخم پچپچ مردمان بر تن، شهری که ستارگانش سرد و بی روح خیره اند،وانچه در هوای دودآلود شهرش انگار لبخندیست بر لب دروغی بیش نیست،
شهر نیمه شب
با نومیدیت مرا در هم بشکن. ...
شهر شب،
بپوشان مرا در چیناچین سایهات.
شهر بیقراری، شهری که در آن ویلان و
سرگردان بودهام. ...
خانه شاعران جهان / جان گلد فلچر / آزاده کامیار
شهر پر زرق و برق، پر طمطراق، شهر هوس، بیافکن مرا بی رحمانه در میان انبوه مردمانت.
شهر لبریز از زنانی که از گوشه چشم به رهگذران مینگرند،
شهری با درهای همیشه باز، شهر ابریشم و خشخش تورها...
شهری با زخم پچپچ مردمان بر تن، شهری که ستارگانش سرد و بی روح خیره اند،وانچه در هوای دودآلود شهرش انگار لبخندیست بر لب دروغی بیش نیست،
شهر نیمه شب
با نومیدیت مرا در هم بشکن. ...
شهر شب،
بپوشان مرا در چیناچین سایهات.
شهر بیقراری، شهری که در آن ویلان و
سرگردان بودهام. ...
خانه شاعران جهان / جان گلد فلچر / آزاده کامیار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر