نام ات را به من بگو - دست ات را به من بده - حرف ات را به من بگو - قلب ات را به من بده - من ریشه های تو را دریافته ام - با لبان ات برای همه لب ها سخن گفته ام - و دست های ات با دستان من آشناست ...
373 - یک روز بی تاریخ
و کاج هایی که کمی کج
در جوی آب
کلاغ ها بال هایشان را می تکانند
و مسافرها با شتاب میگذرند
از کنار روز
بر سر دوراهی ...
۱ نظر:
اصل این دوسطر را که اصلاح کرده ام:
و مسافرها– با کمربندهای ایمنی–
به سرعت میگذرند
ارسال یک نظر