بر ترکِ دوچرخه ی پیرمردی
هر روز از کوچه ی ما می گذرد
« تنهایی»
نه بقال محل را دوست دارد
و نه پسربچه ای که با تفنگ بادی اش گنجشک ها را می ترساند
«تنهایی» هر روز لباس های مرا می پوشد
سر کلاس می رود و هرچه فارسی تر حرف می زند
هیچ کس زبانش را نمی فهمد ...
چوک / مریم رحمانی
هر روز از کوچه ی ما می گذرد
« تنهایی»
نه بقال محل را دوست دارد
و نه پسربچه ای که با تفنگ بادی اش گنجشک ها را می ترساند
«تنهایی» هر روز لباس های مرا می پوشد
سر کلاس می رود و هرچه فارسی تر حرف می زند
هیچ کس زبانش را نمی فهمد ...
چوک / مریم رحمانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر