221

و به پسر پستچي فکر مي‌کنم
که ارتش او را در تابوتي مهروموم شده
بازگردانده است.
خانه‌اش حوالي پيچ بعدي است
مرد مفلوک و احمق نشسته در حياط خانه‌اش
و منتظر است که کسي به خانه بيايد
مي‌توانم ببينم که تلويزيون در اتاق نشيمن روشن است
و بشنوم صداي خنده‌ي مستانه را در خانه‌ي خالي
مثل صداي قوطي‌هاي آبجو که به نعش‌کش بسته شده‌اند.

هفت ها / چارلز سیمیک / مجتبی پورمحسن

هیچ نظری موجود نیست: