193

و این جهان سگستانی
حاضر و غایبش، مثل سطرهای مستتر
در چشمانش خانه داشت.
راستی می دانستی صدایی که از پشت اگرها می آمد، روی پله ی شرق محو شد وتمام .

پیاده رو / مهتاب کرانشه

هیچ نظری موجود نیست: