154

کاشکی دل نبودیم که مرا
این همه درد و سختی از دل خواست
دل بود جای عشق و چون دل شد
عشق را نیز جایگاه کجاست
دل من چون رعیتی ست مطیع
عشق چون پادشاه کامرواست
بزد و بُرد هر چه بیند و دید
کُند و کرد هر چه خواهد و خواست
وای آن کو به دام عشق آویخت
خنک آن کو ز دام عشق رهاست ...

فرخی سیستانی

هیچ نظری موجود نیست: