17

شب مرگ تنها نشیند به موچی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی برآنند که این مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آن جا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش واکن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد .

مهدی حمیدی

هیچ نظری موجود نیست: