475

من این دین پراندوه و این مجسمه های لرزان غمزده را که وارفته و زخم خورده، زیر سایه درخت های انجیر در جاده سفیدی پیش می روند که پسرها - پسرهای برهنه - در آن می لولند و مشک های پر از شراب بر در میکده اش آویخته است، به سخره و ریشخند می گیرم.

ویرجینیا وولف / موج ها / مهدی غبرایی

هیچ نظری موجود نیست: