نام ات را به من بگو - دست ات را به من بده - حرف ات را به من بگو - قلب ات را به من بده - من ریشه های تو را دریافته ام - با لبان ات برای همه لب ها سخن گفته ام - و دست های ات با دستان من آشناست ...
469
باد و هجوم چرخ ها بدل به غرش زمان شد و ما هجوم بردیم. به کجا؟ و ما که بودیم؟ دمی فرو نشستیم، چون شراره های کاغذ سوخته خاموش شدیم و تاریکی به غرش درآمد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر