به ساحل که نزدیک می شدند هر خط هاشور برمی خاست، توده می شد، می شکست و پرده ای نازک از سپیداب شن را می پوشانید. موج درنگی می کرد و بار دیگر کش می آمد و مانند خفته ای که نفسش نادانسته می آید و می رود آه می کشید.
ویرجینیا وولف / موج ها / مهدی غبرایی
ویرجینیا وولف / موج ها / مهدی غبرایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر